در عصر حاضر که همه انسانها به ویژه جوانان و نوجوانان به دلیل کمتجربگی نیازمند راهنما و مشوق هستند حضور و وجود عاملی به جز خانواده، دوستان و… قطعاً خواهد توانست نقش مشوق را برای این قشر بازی کند، چرا که نوجوانان و افراد جوان نصیحت و انتقال تجربیات شخصی دیگران به خودشان را قبول ندارند. در این بین تئاتر به عنوان یک یار میتواند این نیاز را برآورده سازد.
هر عامل ارتباطی دیگر با تغییرات محیط و شرایط گوناگون اجتماعی متحول و دگرگون میشود و بر اساس آنچه هنرمندان با آن رویارو هستند، شیوه و رویکرد فرهنگی آن تغییر میکند، بنابراین تئاتر نقش تعیین کنندهای در جهت تغییرات بوجود آمده خواهد داشت. تئاتر به عنوان یک عنصر فرهنگی است و اگر دستمایه افراد اهلش باشد و مبتنی بر شرایط اجتماعی خاستگاهش برنامهریزی گردد بیشک تأثیرگذارترین و زندهترین هنر جهان به شمار میرود، بنابراین نمیتوان منکر نقش این هنر زنده در داد و ستد فرهنگی جامعه بود چرا که تئاتر هنر مجردی تلقی نمیشود! تئاتر با حضور تماشاگران شروع میشود و با رفتن آنها نیز پایان میگیرد، ارتباطی مستقیم و زنده و به دور از سیاسی بازی برخی خواص. قطعاً با وجود این آثار و فواید بیشماری بیان شده برای این هنر دست جمعی باید برنامهریزیهای اصولی و متکی بر سیاستهای راهبردی در داز مدت تبیین گردد چرا که تئاتر به عنوان هنری زنده و پویا جوهره ذاتی خود را از فرهنگ و زبان ارتباطی هنر را برای انتقال مفاهیم بکار میبرد. اگر بخواهیم تئاتر را در ترازوی قیاس با دیگر هنرهای موجود قرار دهیم به این نتیجه مهم دست خواهیم یافت که انسانیترین نوع ارتباط میان هنرمند و مخاطب میباشد، چرا که به عنوان عنصری حقیقت جو و حقیقت گو است. تئاتر مادر تمام هنرهای نمایشی است و قطعاً تئاتر موفق در کشور، تئاتری است که تقویت شده هنرمندان شهرستانی باشد، چرا که تئاتر پشتوانه و متضمن تئاتر کشور میباشد شاید چون هنرمندان تئاتر با حداقل امکانات دست و پنجه نرم میکنند و حداکثر توانمندیهای خود را به نمایش میگذارند، بهتر توانسته در بین مخاطبان جا باز کند. در حال حاضر هنرمندان تئاتر از امکانات حداقلی برخوردارند در حالی که در بین این گروهها ستارههای درخشانی خودنمایی میکنند که عواملی از رشد یا فعالیت آنان جلوگیری کرده است. تمامی هنرمندان شهرستانها بر این نکته اتفاق نظر دارند که کسی برای استمرار کار آنان ارزش قائل نیست و با مناسبتهای مختلفی محدود میشوند تا مسئولان بهتر بتوانند فهرست آمار و ارقام عملکردشان را برای ارتقا اداری طولانی کنند! تئاتر وقتی اداری شود دیگر نمیتوان به آن تکیه کرد و تئاتری که توسط اهل آن اداره نشود هیچگاه جای رشد پیدا نخواهد کرد. چرا که اگر فردی خاک صحنه نخورد قطعاً توانایی اداره صحیح را هم نخواهد داشت.
در پایان اینکه وظیفه مسئولان تئاتر شهرستانها این است که به تئاتر به عنوان مادر هنرهای نمایشی اهمیت بیشتری دهند تا هنرمندان نیز دردهای جامعه را بهتر و روشنتر انعکاس بدهند زیرا تحول و گسترش تئاتر کشور محتاج درک متقابل مسئولان و هنرمندان از روند امور هنرهای نمایشی و مشکلات و کمبودهاست! نهادینه کردن فرهنگ تئاتر نقش غیر قابل انکاری در جهت رشد و توسعه جامعه فراهم میکند.
ارسال نظر